آرشیداآرام جانآرشیداآرام جان، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

آرشیداخورشیدخونمون

تولدمامی

دیروزیعنی همین چندساعت پیش تولدم بود؛دوباره تکرارشدم...ازخدابرای داشتن همه آدمهای خوب وعاشق توزندگیم ممنونم...ازوقتی بیدارشدیم کلی باهم بودیم دیروزوچقدرغرغرمیکردی خوبی خیلی زیادواین کمک کردنات کلافم میکنه سردرست کردن کیک کلی بحث کردیم وآخرسربرگشتی میگی اصلام خوشگل نشدبعدبایه حالتی که دلم ریش میشه:کاشکی واسه تولدمنم اینجوری بود!!درکل یه روزبودپرازحرفهای تو،پرازخاطره قشنگ...ممنونم ازخداکه توروهدیه داده به ما درضمن تاکیدمیکردی روی کیک بنویسم هپی برس آرشیدا(happy birthday) ...
24 تير 1393

آبله مرغون

توپست قبلی یادم رفت بگم اون دونه هایی که فکرمیکردیم کهیریانیش پشه هست باتشخیص خانوم دکترعمه آبله مرغون شدوچه خوب که اصلاتب نکردی وماروهم اذیت نکردی مامانی میگه ازبس دخملم خانومه آبله مرغون گرفتنش هم مثل خانوماست ازمامانی پنجاه تومن وازباباجون هم ده تومن کادوگرفتی وماهم هنوزنگرفتیم هرچی ازت میپرسیم چی میخوای میگی هیچی ...
12 تير 1393

اینروزها

سلام عشقم خیلی دیربرات مطلب جدید میذارم میدونم ولی بذاربه حساب تنبلی اینروزهاماه مبارک رمضان آغازشده وتوهنوزدرک درستی نداری یعنی یه جورایی متوجه فلسفه روزه داری نیستی وقتی موقع صبحونه یانهارمیبینی غذانمیخورم میپرسی:مامی تونمیخوری؟؟من:عزیزم من روزم آرشیدا:پس منم اصلانمیخورم ومن درآنهنگام القصه اینکه الان پنجاه وپنج ماهه هستی وخیلی روابط اجتماعیت پررنگ شده.سوم تیرماه رفتیم تهران خونه عزیزاینا عمه جون عمل آپاندیس شده بودووقتی برگشت خونه میگفتی:من بهش میرسم عمه هرچی میخوای بگومن میارم برات وهم اینکه چهارم تیرساعت سه توموسسه نخبگان راه آینده وقت داشتیم براسنجش شماواینکه بابارضاهمش اصرارداشت که هوشت یه ارزیابی بشه وببینیم اینکه مافکرمیکنیم شماخییی...
12 تير 1393
1